اشعار ابوالقاسم کریمی

بهار آمد ولی گل را چه سود است
سراپای تن باران کبود است

هوا در شهر آدم های خود خواه
سوار ابر بی افسار دود است

_

ابوالقاسم کریمی

شاید دوست داشته باشید:  نمونه اشعار سلمان ساوجی

دیدگاهتان را بنویسید