من نیستم این که اینجاست، این «من» که تنهاست
من بی تو هیچم، تو هرجا که باشی «من» انجاست
این جا سراغ تو را، از که باید بگیرم؟
این جا که بیگانگی، عادت آشناهاست
وقتی که برگردم از فصل تنهایی خود
دیدار تو برگ زرین فصل تماشاست
روزی که «ما» می شویم از تفاهم، «من» و «تو»
آن روز زیباترین روز روزان دنیاست
ما می توانیم از خاک باران بسازیم
تا معجز برتر عشق در چنته ی ماست
حس می کنم زندگی با همه زشتی خود
وقتی تو هستی کنار من ای دوست ! زیباست
ناپاکی خاک با پاکی ات بر نتابد
تا اب ابی ست پاکیزگی اصل دریاست
شعر من ارزانی ات باد امشب که یادت
پیشانی دفترم را به نام تو آراست