گردآوری:نمونه اشعار قیصر امین پور
اي كه يك روز پرسيده بودي: لحظه ي شعر گفتن چگونه است؟ گفتمت: «مثل لبخند گل ها! حسِ گل در شكفتن چگونه است؟» باز من گفته بودم برايت باز از…
0 دیدگاه
دسامبر 23, 2023
اي كه يك روز پرسيده بودي: لحظه ي شعر گفتن چگونه است؟ گفتمت: «مثل لبخند گل ها! حسِ گل در شكفتن چگونه است؟» باز من گفته بودم برايت باز از…
در كتاب چار فصل زندگي صفحه ها پشت سرِ هم مي روند هر يك از اين صفحه ها ، يك لحظه اند لحظه ها با شادي و غم مي روند…
صبح يك روز نوبهاري بود روزي از روزهاي اول سال بچه ها در كلاس جنگل سبز جمع بودند دور هم خوشحال بچه ها گرم گفت و گو بودند باز هم…
پيش از اين ها فكر مي كردم خدا خانه اي دارد كنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتي از الماس و خشتي از طلا پايه هاي برجش از عاج…
باز آن احساس گنگ و آشنا در دلم سير و سفر آغاز كرد باز هم با دست هاي كودكي سفره ي تنگ دلم را باز كرد باز برگشتم به آن…