نمونه اشعار حسین پناهی

به خانه می رفت

با کيف

و با کلاهی که بر هوا بود

چيزی دزديدی ؟

مادرش پرسيد

دعوا کردی باز؟

پدرش گفت

و برادرش کيفش را زير و رو می کرد

به دنبال آن چيز

که در دل پنهان کرده بود

تنها مادربزرگش ديد

گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش

و خنديده بود

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا