گردآوری:نمونه اشعار قیصر امین پور

اين روز ها كه مي گذرد، هر روز / احساس مي كنم كه كسي در باد / فرياد مي زند

احساس مي كنم كه مرا / از عمق جاده هاي مه آلود / يك آشناي دور صدا مي زند

آهنگ آشناي صداي او / مثل عبور نور / مثل عبور نوروز / مثل صداي آمدن روز است

آن روز ناگزير كه مي آيد/ روزي كه عابران خميده / يك لحظه وقت داشته باشند / تا سر

بلند باشند / و آفتاب را / در آسمان ببينند

روزي كه اين قطار قديمي / در بستر موازي تكرار / يك لحظه بي بهانه توقف كند / تا

 چشم هاي خسته خواب آلود / از پشت پنجره / تصوير ابرها را در قاب / و طرح واژگونه

جنگل را / در آب بنگرند

آن روز / پرواز دست هاي صميمي / در جستجوي دوست / آغاز مي شود

روزي كه روز تازه پرواز / روزي كه نامه ها همه باز است

روزي كه جاي نامه و مهر و تمبر / بال كبوتري را / امضا كنيم / و مثل نامه اي بفرستيم

صندوق هاي پستي/ آن روز آشيان كبوترهاست

روزي كه دست خواهش، كوتاه / روزي كه التماس گناه است

و فطرت خدا / در زير پاي رهگذران پياده رو / بر روي روزنامه نخوابد / و خواب نان تازه نبيند

روزي كه روي درها / با خط ساده اي بنويسند: / « تنها ورود گردن كج، ممنوع!»

و زانوان خسته مغرور / جز پيش پاي عشق / با خاك آشنا نشود

و قصه هاي واقعي امروز / خواب و خيال باشند / و مثل قصه هاي قديمي / پايان خوب داشته باشند

روز وفور لبخند / لبخند بي دريغ / لبخند بي مضايقه چشم ها

آن روز / بي چشمداشت بودن لبخند / قانون مهرباني است

روزي كه شاعران/ ناچار نيستند / در حجره هاي تنگ قوافي / لبخند خويش را بفروشند

روزي كه روي قيمت احساس / مثل لباس / صحبت نمي كنند

پروانه هاي خشك شده، آن روز / از لاي برگ هاي كتاب شعر / پرواز مي كنند

و خواب در دهان مسلسل ها / خميازه مي كشد

و كفش هاي كهنه سربازي / در كنج موزه هاي قديمي / با تار عنكبوت گره مي خورند

روزي كه توپ ها / در دست كودكان / از باد پر شوند

روزي كه سبز، زرد نباشد

گل ها اجازه داشته باشند / هر جا كه دوست داشته باشد / بشكفند

دل ها اجازه داشته باشند / هر جا نياز داشته باشند / بشكنند

آيينه حق نداشته باشد / با چشم ها دروغ بگويد

ديوار حق نداشته باشد / بي پنجره برويد

آن روز / ديوار باغ و مدرسه كوتاه است / تنها / پرچيني از خيال

 در دوردست حاشيه باغ مي كشند / كه مي توان به سادگي از روي آن پريد

روز طلوع خورشيد / از جيب كودكان دبستاني

روزي كه باغ سبز الفبا / روزي كه مشق آب، عمومي است

دريا و آفتاب / در انحصار چشم كسي نيست

روزي كه آسمان / در حسرت ستاره نباشد

 روزي كه آرزوي چنين روزي / محتاج استعاره نباشد

اي روزهاي خوب كه در راهيد! / اي جاده هاي گمشده در مه!

اي روزهاي سخت ادامه! / از پشت لحظه ها به در آييد!

اي روز آفتابي / اي مثل چشم هاي خدا آبي! / اي روز آمدن! / اي مثل روز، آمدنت روشن!

اين روزها كه مي گذرد، هر روز/ در انتظار آمدنت هستم!

اما / با من بگو كه آيا ، من نيز /  در روزگار آمدنت هستم؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا