اشعار ابوالقاسم کریمی

ساقه ها را
از شاخه جدا کردیم
چُنان که با زمین ، بیگانه شدیم

وَ از قلب تپنده ی خاک
ریشه را برکَندیم
تا جایی ,
برای مُردن بنا کنیم

حال
خلاصه ی تمدن
تقدیسِ کشتار است و
بردگی

” آری,
اینچنین بود برادر ”
که در گهواره ی تکرار
تاریخ را
نوشتیم

پیش از این
پیامبران گفته بودند
آدمی,
رنج را , زندگی خواهد کرد.

شاید دوست داشته باشید:  گردآوری:حکایت های زیبا_گلستان سعدی

دیدگاهتان را بنویسید