شب از آغوش گل بالین و بستر می کند شبنم
سحرگاهان سفر با دیده ی تر می کند شبنم
نگاه گرم جانان بال پرواز است عاشق را
به سوی آسمان پرواز بی پر می کند شبنم
اگر چون قطره اشکی شب ز چشم آسمان افتد
سحر از چشمه ی خورشید سر بر می کند شبنم
مرا از این دل ناکام شرم آید چو می بینم
شبی تا صبح در آغوش گل سر می کند شبنم
جدایی سخت باشد آشنایان را ز یکدیگر
وداع بوستان با دیده ی تر می کند شبنم
نمی کاهد اگر از عمر عاشق وصل گلرویان
چرا از خنده ی گل عمر کمتر می کند شبنم؟