نمونه اشعار حسین پناهی

در گهواره از گریه تاسه* می رود

کودکِ کرُ لالی که منم !

هراسان از حقایقی که چون باریکه یی از نور

از سطحِ پهنِ پیشانی‌ام می گذرد…

 

خواهرانُ برادران !

نعمت اندوهُ رنج را شکرگذار باشید !

همیشه فاصله تان را با خوشبختی حفظ کنید !

پنج یا شش ماه

خوشبختی جز رضایت نیست !

به آشیانه با دستِ پُر بر می گردد پرستوی مادر،

گمشده در قندیل های ایوانِ خانه یی

که سال هاست

از یاد رفته است !

 

خوشا به حالتان که می توانید

بخندید،

گریه کنید !

همین است !

برای زندگی،

بیهوده به دنبالِ معنای دیگری نگردید !

برای حفظ رضایت

نعمت انتظارُ تلاش را شکرگذار باشید !

پرستوهای مادر

قادر به شمارش جوجه های خود نیستند !

تاسه: هق هقِ بی وقفه ی گریه که به نفس امان نمی دهد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها