نمونه اشعار زیبا از هلالی جغتایی/150

نه رفیقی که بود در پی غم‌خواری دل
نه طبیبی که کند چارهٔ بیماری دل
دل بیمار مرا هر که گرفتار تو خواست
یارب آزاد نگردد ز گرفتاری دل!
طاقت زاری دل نیست دگر، بهر خدا
گوش کن گفت مرا، گوش مکن زاری دل
چند خواهی دگران را به شراب و به کباب؟
حال خون خوردن من بین و جگرخواری دل
جان به کوی تو شد و ناله‌کنان باز آمد
که در آن کوی نگنجید ز بسیاری دل
دل به راه غمت افتاد خدا را مددی
که درین راه ثواب‌ست مددگاری دل
در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم
آید از تربت من بوی وفاداری دل
بر دل زار هلالی نکند غیر جفا
آه! تا جند توان کرد جفاگاری دل؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها