نمونه اشعار حسین پناهی

نازي: بيا زير چتر من که بارون خيست نکنه

می گم که خلی قشنگه که بشر تونسته آتيشو کشف بکنه

و قشنگتر اينه که

يادگرفته گوجه را

تو تابه ها سرخ کنه و بعد بخوره

راسی راسی ؟ يه روزی

اگه گوجه هيچ کجا پيدانشه

اون وقت بشر چکار کنه ؟

من : هيچی نازی

دانشمندا تز می دن تا تابه ها را بخوريم

وقتی آهنا همه تموم بشه

اون وقت بشر

لباسارو می کنه و با هلهله

از روی آتيش می پره

نازی : دوربين لوبيتل مهريه مو

اگه با هم بخوريم

هلهله های من وتو

چطوری ثبت می شه

من : عشق من

آب ها لنز مورب دارند

آدمو واروونه ثبتش می کنند

عکسمون تو آب برکه تا قيامت می مونه

نازی : رنگی يا سياه سفيد ؟

من : من سياه و تو سفيد

نازی : آتيش چی ؟ تو آبا خاموش نمی شن آتيشا

من : نمی دونم والله

چتر رو بدش به من

نازی : اون کسی که چتر رو ساخت عاشق بود

من : نه عزيز دل من ‚ آدم بود

شاید دوست داشته باشید:  نمونه اشعار عبید زاکانی

دیدگاهتان را بنویسید