نمونه اشعار زیبا از هلالی جغتایی/153

پس از عمری که خود را بر سر کوی تو اندازم
ز بیم غیر نتوانم نظر سوی تو اندازم
پس از چندی که ناگه دولت وصل اتفاق افتد
چه باشد گر توانم دیده بر روی تو اندازم؟
نبینم ماه نو را در خم طاق فلک هرگز
اگر روزی نظر بر طاق ابروی تو اندازم
تو می‌آیی و من از شوق می‌خواهم که هر ساعت
سر خود را به پای سر دلجوی تو اندازم
رقیب سنگدل زین سان که جا کرده به پهلویت
من بی‌دل چه سان خود را به پهلوی تو اندازم
دلی کز دست من شد آه اگر روزی به دست آید
کبابی سازم و پیش سگ کوی تو اندازم
هلالی را دل دیوانه در قید جنون اولی
اجازت ده که بازش در خم موی تو اندازم

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا