گردآوری:نمونه اشعار زیبا از نصرت رحمانی

ای آمده از راه در این ظلمت جاوید
فانوس رهایی به ره باد نشانده
ای آمده از چشمه ی خورشید تمنا
دامن لب مرداب پر از ننگ کشانده
ای برکه گم گشته به صحرای محبت
مگذار که تن بر تو کشند شاعر بد نام
مگذار زبان در تو زند این سگ ولگرد
مگذار که این هرزه برویت به نهد گام
تب دار ، لب تشنه به هم دوز و میالای
با بوسه ی مردی که گنه سوخته جانش
آغوش تهی دار از این کالبد پست
بر سینه ی پر مهر خود او را مکشانش
گم کن نگه سوخته را در ته چشمت
از دیدن اهریمن ناپک بپرهیز
باخشم بهم ساقه بازوی گره زن
بر شانه این شاعر خودخواه میاویز

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها