شعر

     «برای بهاران»

     از میان آفتابگردان‌ها

     تنها تویی که در خیابان ولیعصر

     دست‌ها را قربانی جیب‌ها نمی‌کنی

     و با کفش‌ها ضرب می‌گیری روی پیاده‌رو

     از من نخواه مورخ تن‌های دیگری باشم 

     چرا که تنها این گلدان

     تنها همین گلدان را به اسم می‌شناسم در تهران

     و شهر، تنها همین یک رقاصه را می‌شناسد.

     راه که می‌روی انگار می‌چرخی

     و چرخ که می‌زنی انگار

     دامنی در گلوها جان می‌گیرد،

     دایره می‌زند،

     خیابان را به میدان‌های دیوانه می‌رساند

     و سرازیر همیشگی خون را

     به سمت دیگر شهر می‌برد

     تو چوپان کوچه های پیچ‌در‌پیچی،

     لبانت از مستقیم‌های شهر ترک برمی‌دارد

     و دندان‌های گلکاری شده‌ات 

     می‌تواند بیفتد از این همه بلندی

     با این همه، تهرانِ معترف به دود

     تهرانِ معترف به قتل‌های زنجیری

     گلدوزی‌های کوچک روی دستت را انکار نمی‌کند

     پرواز بدون تاخیر تو را انکار نمی‌کند

     فرودگاه‌های بعد از تو را انکار نمی‌کند

     پاشنه‌های لرزان بعد از تو را انکار نمی‌کند.

از گیتا شمسی

دکلمه شعر با صدای شاعر

برچسب‌ها: گیتا شمسی

+ نوشته شده در چهارشنبه نهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 10:30 توسط رضا امیری فر (رایکا)  | 2 نظر

هرمز علی‌پور – با گفته‌های ماه

.

     با گفته‌های ماه اما

     دیدی که پشت چهره‌ی غمگین،

     جوانی تو مرده است

     دیدی که نام گل‌ها را از یاد می‌بری دیگر

     با گفته‌های ماه

     دیدی از تو جدا نمی‌شود اندوه

     دیدی برای گریه آمدی اینجا

شاید دوست داشته باشید:  گردآوری:نمونه اشعار زیبا_وحشی بافقی

     با گفته‌های ماه

     اکنون کنار چهره‌ات

     می‌چرخد مرگی که دوست دارد

     به نام کوچکت صدا کند.

از هرمز علی‌پور

دیدگاهتان را بنویسید