نمونه اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی

زاغی سیاه و خسته به مقراض بالهاش

پیراهن حریر شفق رابرید و رفت

من در حضور باغ برهنه

در لحظه ی عبور شبانگاه

پلک جوانه ها را

آهسته می گشایم و می گویم

آیا

اینان

رویای رندگی را

در آفتاب و باران

بر آستان فردا احساس می کنند؟

در دوردست باغ برهنه چکاوکی

بر شاخه می سراید

این چند برگ پیر

وقتی گسست از شاخ

آن دم جوانه های جوان

باز می شود

بیداری بهار

آغاز می شود

شاید دوست داشته باشید:  اشعار ابوالقاسم کریمی
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها