اشعار ابوالقاسم کریمی

به سرعت ، می میرند
همچون حباب،
آرزوی های ما
***
مرا ببوس ،
تا غم
فراموشم کند
***
و اینک شهادت میدهم،
آزادی را
به زلف دراز تو
گره زده اند.
***
آشیانه ام
شانه های توست،

وَ من کبوتری هستم
که اگر آزادم کنی
آواره می شوم
***
زندگی ،
حماسه ایست
با پایان تلخ
***
دو خط موازی
دو عاشق اند
که هیچ وقت
به هم نمیرسند
***
لبخند او
پیروزی را ، یاد من داد
***
آری ،مرگ
پیروزی بزرگیست
در دنیای بردگان
***
با من بمان
همچون اندوه
تا لحضه مرگ
***

ابوالقاسم کریمی

شاید دوست داشته باشید:  گردآوری:داستان کوتاه آموزنده_282

دیدگاهتان را بنویسید