نمونه اشعار رهی معیری

در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست
عجب که سینه ز سوز نفس نمی سوزد
ز بسکه داغ تو دارم چو لاله بر دل تنگ
دلم به حال دل هیچ کس نمی سوزد
به جز من و تو که در پای دوست سوخته ایم
رهی ز آتش گل و خار و خس نمی سوزد

شاید دوست داشته باشید:  نمونه اشعار سلمان ساوجی

دیدگاهتان را بنویسید