نمونه اشعار محمد قهرمان

مرا چون قطره ‌ی اشکی ز چشم انداختی رفتی 

تو هم ای نازنین قدر مرا نشناختی رفتی 

به چندین آرزو چون سایه در پای تو افتادم

ولی دامن فشاندی قد به ناز افراختی رفتی

مرا عشق تو فارغ کرده بود از دیگران اما 

تو سنگین ‌دل ز من با دیگران پرداختی رفتی 

تمنای نگاهی داشت دل از چشم مست تو 

تغافل کردی و کار دلم را ساختی رفتی 

ندادی آشنایی چون گذشتی از کنار من 

تو ای بیگانه‌ خو گویی مرا نشناختی رفتی 

ز چشمم رفت بی ‌او روشنایی وز پی‌اش ای اشک 

تو هم زین خانه ‌ی تاریک بیرون تاختی رفتی

اگر آرام ننشینی به خاکت افگنم ای دل 

همان گیرم که در پایی سر و جان باختی رفتی

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها