شعرکوتاه
در ما آرزویست که از کینه سرچشمه می گیرد وَ این نهایت بیماریست… _ ابوالقاسم کریمی
شعرگان _ وبسایت ابوالقاسم کریمی
عشق آن است که همراه و هم قدم باشیم عشق آن است که همدم و هم سفر باشیم عشق آن است که هر دم ، به یاد هم باشیم عشق آن است که در رنج و غم امید هم باشیم عشق آن است که هم کعبه ، هم طواف هم باشیم عشق آن است که
شعر از ابوالقاسم کریمی بیشتر بخوانید »
1 روی پل قدیمی تنها مانده گل سرخ 2 تو را دیدم و آغاز شدم تو را فهمیدم و مجذوب شدم تو را لمس کردم و تشنه شدم تو را بو کردم و بهار شدم تو را بردم و شاد شدم تو را بوسیدم و انسان شدم 3 تو را چگونه بیابم در این شهر
1زیستنتهمت بزرگیستبر آنان که باخته اندبر آنان که رویای مرگ رابه گردن نهاده اند2در برابر آنکه می رودو آنکه خواهد رفتو آنکه انتظار رفتن رابه گردن نهاده است اعتراف میکنممن ، مرده ام3درد هزن انگیز اندوه رابه دوش میکشیمُ به هر چه بوی شادیبه عشق میدهدتف میکنیم آری،ما هبوط کرده آیم4به شک می سپارمواپسینجرعه ی
اشعار ابوالقاسم کریمی بیشتر بخوانید »