گردآوری:نمونه اشعار هلالی جغتایی

گفتگوی عقل در خاطر فرو ناید مرا
بندهٔ سلطان عشقم، تا چه فرماید مرا؟
بس که کردم گریه پیش مردم و سودی نداشت
بعد از این بر گریهٔ خود خنده می‌آید مرا
بستهٔ زلف پری‌رویان شدن از عقل نیست
لیک من دیوانه‌ام، زنجیر می‌باید مرا
وعدهٔ وصل تو داد اندکی تسکین دل
تا رخ خوبت نبینم دل نیاساید مرا
وه! که خواهد شد، هلالی خانهٔ عمرم خراب
جان غم‌فرسوده من چند از غم بفرساید مرا؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا