مردم پیشوا

شعرگان
جایی برای انتشار اشعار و نوشته ها

اینکه خاک سیهش بالین استاختر چرخ ادب پروین است گر چه جز تلخی از ایام ندیدهر چه خواهی سخنش شیرین است صاحب آنهمه گفتار امروزسائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کننددل بی دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساستسنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر […]

بیشتر بخوانید »

شعرگان_مطالب وبسایت

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجلتیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من یوسفت نام نهادند و به گرگت دادندمرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من مه گردون ادب بودی و در خاک شدیخاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من از ندانستن من، دزد قضا آگه بودچو تو را برد،

بیشتر بخوانید »

شعرگان_مطالب وبسایت
پیمایش به بالا