داستان کوتاه آموزنده_120
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد.او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود […]
داستان کوتاه آموزنده_120 بیشتر بخوانید »
شعرگان_مطالب وبسایت, وبلاگ داستان کوتاه آموزنده_10

