وبلاگ داستان کوتاه آموزنده_10

شعرگان : وبسایت شخصی ابوالقاسم کریمی
شعرگان : وبسایت شخصی ابوالقاسم کریمی

داستان کوتاه آموزنده_10

وبسایت شخصی ابوالقاسم کریمی

در قرون وسطی، کشیشان بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می‌کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می‌برد، دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد، تا اینکه فکری به سرش […]

داستان کوتاه آموزنده_10 بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه آموزنده_9

وبسایت شخصی ابوالقاسم کریمی

مردی چوپان از دهکده ای دوردست، تعدادی گوسفند را با زحمت زیاد به دهکده شیوانا آورد و آنها را داخل حیاط مدرسه رها کرد و نزد شیوانا رفت و در جلوی جمع شاگردان با صدای بلند گفت: «چون شنیده بودم که شاگردان این مدرسه اهل علم و معرفت هستند تعدادی از درشت‌ترین و پروارترین گوسفندهای

داستان کوتاه آموزنده_9 بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه آموزنده_8

وبسایت شخصی ابوالقاسم کریمی

علامه محمدتقی جعفری (رحمه‌الله علیه) می‌فرمودند: عده‌ای از جامعه‌شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش

داستان کوتاه آموزنده_8 بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه آموزنده_7

وبسایت شخصی ابوالقاسم کریمی

پزشک و جراح مشهوری در پاکستان به نام ایشان برای شرکت در یک کنفرانس علمی که برای بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی‌اش برگزار می‌شد، با عجله به فرودگاه رفت. مدتی بعد از پرواز ناگهان اعلام کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کارافتادن یکی ازموتورهای

داستان کوتاه آموزنده_7 بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه آموزنده_6

وبسایت شخصی ابوالقاسم کریمی

گویند زنی زیبا و پاک سرشت به نزد حضرت موسی عليه‌السلام، كليم‌الله، آمد و به او گفت: «ای پیامبر خدا، برای من دعا کن و از خداوند بخواه که به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند.»حضرت موسی عليه‌السلام دعا کرد که خداوند به او فرزندی عطا کند. پس ندا آمد: «ای

داستان کوتاه آموزنده_6 بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا