نمونه اشعار اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی

گر چشم بامداد به خورشید روشن است

ما را دل از خیال تو جاوید روشن است

آوارگی ست طالع ما روشنان عشق

وین مدعا ز گردش خورشید روشن است

در این شبی که روزنه ها تیرگی گرفت

ما را هنوز دیده ی امید روشن است

در قلب من دریچه به خورشید ها تویی

وقتی که شب ز روزن ناهید روشن است

فرجام هر چراغی و شمعی ست خامشی

عشق است و بزم عشق که جاوید روشن است

اشتراک گذاری:
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پیمایش به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x