مرگ "ناپلئون بُناپارت"، امپراتور مقتدر فرانسه، در تبعیدگاه دورافتادهاش در جزیره سنت هلن در 5 مه 1821 (15 اردیبهشت 1200 هجری شمسی)، نقطه پایانی بر زندگی پر فراز و نشیب یکی از برجستهترین و بحثبرانگیزترین شخصیتهای تاریخ جهان بود. این رویداد، که در انزوای کامل و تحت نظر شدید بریتانیا رخ داد، نه تنها پایان دوران امپراتوری فرانسه را رقم زد، بلکه پرسشهای بسیاری را در مورد علت مرگ و میراث او بر جای گذاشت.

مرگ “ناپلئون بُناپارت”، امپراتور مقتدر فرانسه، در تبعیدگاه دورافتادهاش در جزیره سنت هلن در 5 مه 1821 (15 اردیبهشت 1200 هجری شمسی)، نقطه پایانی بر زندگی پر فراز و نشیب یکی از برجستهترین و بحثبرانگیزترین شخصیتهای تاریخ جهان بود. این رویداد، که در انزوای کامل و تحت نظر شدید بریتانیا رخ داد، نه تنها پایان دوران امپراتوری فرانسه را رقم زد، بلکه پرسشهای بسیاری را در مورد علت مرگ و میراث او بر جای گذاشت.
ناپلئون، که با نبوغ نظامی و سیاسی خود توانسته بود بخش اعظم اروپا را تحت سلطه خود درآورد، پس از شکست نهایی در نبرد واترلو در سال 1815، به جزیره سنت هلن در اقیانوس اطلس جنوبی تبعید شد. این جزیره دورافتاده، تحت حاکمیت بریتانیا، به عنوان تبعیدگاهی امن برای امپراتور سابق انتخاب شده بود تا از هرگونه تلاش برای بازگشت او به قدرت جلوگیری شود.
سالهای تبعید در سنت هلن برای ناپلئون، مردی که عادت به فرماندهی و تاثیرگذاری بر سرنوشت ملتها داشت، بسیار دشوار و طاقتفرسا بود. او در عمارت لانگوود، یک خانه نسبتاً محقر و مرطوب، به همراه تعدادی از وفاداران خود زندگی میکرد. شرایط آب و هوایی نامساعد، محدودیتهای اعمال شده از سوی سر هادسون لو، فرماندار سختگیر جزیره، و دوری از خانواده و دوستان، او را به تدریج از نظر روحی و جسمی تحلیل برد.
در طول این سالها، ناپلئون به نوشتن خاطرات و تحلیل دوران حکومتش پرداخت. او تلاش کرد تا تصویر خود را در تاریخ به گونهای که میخواست ثبت شود، ترسیم کند. او همچنین با اطرافیان خود در مورد مسائل سیاسی و نظامی بحث میکرد و همچنان رویای بازگشت به صحنه قدرت را در سر میپروراند، هرچند که این رویا با گذشت زمان رنگ باخت.
با گذشت حدود شش سال از تبعید، وضعیت سلامت ناپلئون رو به وخامت گذاشت. او از درد شدید در ناحیه شکم، تهوع، ضعف و کاهش وزن رنج میبرد. پزشکان انگلیسی مستقر در جزیره نتوانستند تشخیص دقیقی برای بیماری او ارائه دهند و درمانهای آنها نیز بینتیجه بود.
در نهایت، در 5 مه 1821، در سن 51 سالگی، ناپلئون بناپارت درگذشت. علت رسمی مرگ او سرطان معده اعلام شد، تشخیصی که در آن زمان بر اساس علائم بالینی داده شده بود. با این حال، در طول سالها، نظریههای مختلفی در مورد علت مرگ او مطرح شده است. یکی از مشهورترین این نظریهها، مسمومیت با آرسنیک است. طرفداران این نظریه با استناد به تجزیه و تحلیل موهای ناپلئون که مقادیر بالایی از آرسنیک را نشان میدهد، معتقدند که او به تدریج مسموم شده است. با این حال، این نظریه همچنان مورد بحث و اختلاف نظر است و بسیاری از مورخان و دانشمندان معتقدند که سرطان معده، که سابقه خانوادگی نیز داشته است، محتملترین علت مرگ او بوده است.
مرگ ناپلئون در سنت هلن، اگرچه پایان زندگی یک امپراتور تبعیدی بود، اما پایان میراث او نبود. او به عنوان یک نابغه نظامی، یک اصلاحگر سیاسی و یک شخصیت افسانهای در تاریخ باقی ماند. قوانین ناپلئونی، که ساختار حقوقی بسیاری از کشورهای اروپایی را تحت تاثیر قرار داد، و اصلاحات اداری و آموزشی او، همچنان به عنوان دستاوردهای مهم دوران حکومتش شناخته میشوند.
شخصیت پیچیده و پرتناقض ناپلئون، که هم مورد تحسین و هم مورد انتقاد قرار گرفته است، همچنان موضوع بحث و بررسی مورخان است. او به عنوان نمادی از قدرت، جاهطلبی، نبوغ و سقوط، در حافظه تاریخی جهان جاودانه شده است. مرگ او در سنت هلن، پایانی غمانگیز بر زندگی مردی بود که زمانی سرنوشت اروپا را در دستان خود داشت، اما میراث او همچنان زنده و تاثیرگذار باقی مانده است.