اشعار ابوالقاسم کریمی

1
زیستن
تهمت بزرگیست
بر آنان که باخته اند
بر آنان که رویای مرگ را
به گردن نهاده اند
2
در برابر آنکه می رود
و آنکه خواهد رفت
و آنکه انتظار رفتن را
به گردن نهاده است

اعتراف میکنم
من ، مرده ام
3
درد هزن انگیز اندوه را
به دوش میکشیمُ

به هر چه بوی شادی
به عشق میدهد
تف میکنیم

آری،
ما هبوط کرده آیم
4
به شک می سپارم
واپسین
جرعه ی نگاهم را
چرا که یقین
سوء تفاهمی احمقانه است
که با سوالی بچگانه ،
فراموش می شود
5
در اعماق تنهایی
آنجا که غم غروب نخواهد داشت

سرنوشت
قربانیان خویش را
سلاخی میکند
6
پیش از آنکه
نقاب بر چهره گذارم

پیش از آنکه اندوه
اندیشه ام را نجس کند

پیش از آنکه خدا را
به خاطرات فراموش شده بسپارم

پیش از بد شدنم

من هم
معشوقه ای داشتم
7
آنکه دوستم داشت
از نقصان من
رشته تازیانه ای می بافت
که از زبانش بر می تاخت

آری
دوستم داشت
اما
داروغه وار

شاید دوست داشته باشید:  گردآوری داستان کوتاه اموزنده

دیدگاهتان را بنویسید