بهترین داستان های کوتاه آموزنده را اینجا بخوانید

طرف لکنت زبان داشته ،
زنگ میزنه اورژانس که بیاد جنازه همسیاشونو که مرده ببره ،

میگه ،اااالو اااوورجانس ،این ههههمسایمون ممممرده یه آمبولانس بفرستین ،
طرف میگه آدرستون؟! ،
یارو تا میاد آدرسو بگه زبونش بند میاد میگه ظظظظظ،
طرف میگه ظفر منظورته ،
میگه ننننننننه،

طرف فکر میکنه سرکاره قطع میکنه ،

۲هفته بعد همین اتفاق میوفته بازم طرف میگه آدرستون،
باز زبونه یارو بند میاد میگه ظظظظ،
طرف میگه ظفر،میگه ننننه …، باز مامور اورژانس فکر میکنه سرکاره قطع میکنه

۳ ماه رد میشه،باز طرف زنگ میزنه

میگه اااااووووورژانس،

این هههمسایمون ممممرده محلللمون بوی گه گگگرفته یه آمبولانس بببفرستین ،

طرف میگه آدرستون؟!،

باز زبونه یارو بند میاد میگه ظظظظ،

از اونور میگن آقا منظورت ظفر،

طرف میگه ااااره بببیناموس کککشوندم آوردمش ظفرببببیا بببرش

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا