بهترین داستان های کوتاه آموزنده را اینجا بخوانید

پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمیتونسته بشنوه بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب میشه دو سه هفته میگذره و میره پیش دکترش که بگه گوشش حالا میشنوه دکتر خیلی خوشحال میشه و میگه خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تونو بدست آوردید
پیرمرد میگه نه من هنوز بهشون چیزی نگفتم هر شب میشینم و به حرف هاشون گوش میکنم فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کردم

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا