بهترین داستان های کوتاه آموزنده را اینجا بخوانید

یك روز صبح رییس بدون اینكه متوجه باشد زیپ شلوارش را بالا نكشیده وارد شرکت شد خانم منشی بلافاصله بلند شد و گفت: ببخشید رییس، آیا شما وقتی منزل را ترك كردید درب گاراژ را بستید؟

رییس كه متوجه منظور منشی نشده بود به دفترش رفت و بعد از چند دقیقه متوجه موضوع شد و زیپ شلوارش را بالا كشید و به یاد جمله طعنه آمیز خانم منشی افتاد.

سپس به بهانه یك فنجان قهوه، خانم منشی را به دفترش كشاند و پرسید:

وقتی شما دیدید كه درب گاراژ باز است آیا جگوار من را هم كه آنجا پارك شده بود دیدید؟

خانم منشی لبخندی زد و گفت: نه قربان ندیدم. تنها چیزی كه دیدم یك مینی كوپر با 2 تا لاستیك كهنه بود

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا