روزی مردی در حال عبور از خیابان كودكی را مشغول جابجایی بسته ای دید كه از كودك بزرگتر بود، پس به نزدیكش رفته و گفت: بگذار كمكت كنم.
مرد وقتی خواست بسته را بر دارد دید كه حتی حملش برای او مشكل است. از كودك پرسید: چرا این بسته را حمل میكند؟
كودك در پاسخ گفت: كه پدرش از او خواسته است.
مرد پرسید: چرا پدرت خودش این كار را انجام نداد؟ مگر نمی دانست كه حمل این بسته برایت چقدر سخت است.
كودك جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت “خانم بالاخره خری پیدا میشه به این بچه كمك كنه”
اشتراک در
وارد شدن
0 نظرات
قدیمیترین