صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود
با خودش گفت: “هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! “
و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود
“هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم” این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود
“اوکی امروز دم اسبی میبندم” همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد
ایول!!!!
امروز درد سر مو درست کردن ندارم!
اشتراک در
وارد شدن
0 نظرات
قدیمیترین