چوپاني مشغول آب دادن به گوسفندانش کنار رودخانه بود که چشمش به زني که در رودخانه مشغول آب تني بود افتاد ، چوپان که مدتها در صحرا بود و طاقت از کف داده بود زن را بارها و به مدت چندين ساعت مورد آزار قرار داد
زن که يک توريست خارجي بود به پليس شکايت برد و پليس چوپان را دستگير کرد و مورد بازجويي قرار داد و چوپان هم به جرم خود اعتراف کرد ولي زن که از آزار چوپان چندان هم ناراضي نبود پيشنهادي به چوپان کرد که اگر با او ازدواج کند و به کشور زن بروند او هم از شکايتش صرف نظر ميکند در غير اين صورت چوپان بايد به زندان برود
چوپان که عيالوار بود پيشنهاد زن را نپذيرفت ولي گفت که برادري دارد که مجرد است و اگر زن بخواهد شايد قبول کند که با او ازدواج کند و به کشور زن برود ، زن پرسيد :
آيا اون هم مثل تو قوي بنيه و خوش هيکله ، منظور منو که ميفهمي ؟
چوپان در حالي که گونه هايش به سرخي مي گراييد پاسخ داد :
نميدونم چي بگم ، فقط يادمه دو سال پيش به يه خرس تجاوز کرد ، خرسه دو ساله برامون عسل مياره !
اشتراک در
وارد شدن
0 نظرات
قدیمیترین