بهترین داستان های کوتاه آموزنده را اینجا بخوانید

چند روز پیش توي تاکسی صندلی عقب نشسته بودم، یه خانومه با پسر 5-4 ساله ش جلو نشسته بود.
یهو پسره رو کرد به مامانش گفت: مــامــان ،یادته اونروز خونه ی دایی اینا گوزیــدی؟!
مامانه بیچاره،گفت: مرســـی آقا! ما همین جا پیاده میشیم!
راننده بدبخت هنوز کامل وانستاده بود که زنه درِ ماشینو با عجله باز کرد و یه موتوری هم اومد زد درِ ماشینو سرویس کرد!
رانندهه پیاده شد دودستی زد تو سرش گفت:
خانـــــــــــــوم! گوزیدی که گوزیدی! منم میگــوزم! این آقام میگــوزه! این ملت همه میگوزن! اون آقائی که صندلی عقب هم نشسته میگوزه ، گوزيدن که عيب نيست ، ریـــــــــدی تو درِ ماشین..

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا