بهترین داستان های کوتاه آموزنده را اینجا بخوانید

سه زن انگليسي، فرانسوي و لر با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه تو خونه كار نكنن و بعد از يك هفته نتيجة كارو به هم بگن .
زن فرانسوي گفت: به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم ، من كه ديگه نيستم يعني بريدم. روز بعد خبري نشد، روز بعدش هم همينطور، روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه درست كرده بود و آورد تو رختخواب، من هم هنوز خواب بودم، وقتي بيدار شدم رفته بود .
زن انگليسي گفت: من هم مثل فرانسوي همونا رو گفتم و رفتم كنار، روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم ليست خريدو كاملاً تهيه كرده بود، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم، منو بوسيد و رفت .
زن لره گفت: من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم، روز اول چيزي نديدم، روز دوم چيزي نديدم، روز سوم چيزي نديدم، شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا