یه میلیاردری بود که توی خونش تمساح نگه میداشت و اونارو گذاشته بود توی استخر پشت خونش ، یه دختر خیلی زیبا هم داشت
یه شب یه مهمونی خیلی مجلل میگیره
وسطای مجلس پسرای توی مهمونی رو جمع میکنه میگه میخوام یه مسابقه بذارم واستون
هر کدوم از شما بتونه این استخر پر از تمساح رو تا ته شنا کنه من یه میلیارد تومن بهش جایزه میدم یا اینکه دخترم رو به عقدش در میارم
هنوز جمله آخرش تموم نشده بود که یکی پرید توی آب و تمساحا همه رفتن طرفش
اینم با هر بدبختی بود فرار کرد و تا ته آب رو شنا کرد و بالاخره خونین و مالین با لباسهای تکه تکه شده از اونوراستخر اومد بیرون !
میلیاردر که خیلی کف کرده بود گفت : آفرین خیلی خوشم اومد. حالا دخترم رو میخوای یا یک میلیارد تومن پول رو ؟؟؟
پسره میگه : هیچ کدوم ، اون بی ناموسی که منو هول داد توی آب رو میخوام