بهترین داستان های کوتاه آموزنده را اینجا بخوانید

زوجي براي تعطيلات به يك منطقه ماهيگيري در پارك ملي رفته بودند. شوهر به ماهيگيري در صبح خيلي زود علاقه داشت و زن هم ترجيح ميداد مطالعه كند

يك روز صبح ، شوهر بعد از ساعتها تلاش براي ماهيگيري بازگشت و تصميم گرفت چرت كوتاهي بزند. زن هم تصميم گرفت با قايق دوري بزند.او كه با درياچه آشنايي نداشت پارو زد و در جايي لنگر انداخت و شروع به مطالعه كتابش كرد

در همين ضمن يكي از نگهبانان پارك به قايق او نزديك شد و پهلوي قايق او توقف كرد و گفت :‌صبح بخير خانم . شما مشغول چه كاري هستيد؟

خانم در حاليكه با خود فكر ميكرد “مگه اين يارو كوره ” جواب داد : كتاب ميخونم

نگهبان به او گفت :‌شما در منطقه “ماهيگيري ممنوع” هستيد

زن گفت : اما جناب سركار، من ماهيگيري نميكنم . نميتونيد اين موضوع رو ببينيد

نگهبان گفت : اما شما تمام وسايل لازم رو با خود داريد خانم . من بايد شما رو جريمه كنم

زن خشمگين با عصبانيت گفت : اما اگر شما اين كار رو بكنيد من هم از شما بخاطر تجاوز شكايت ميكنم

نگهبان با اعتراض گفت : وووووولي من حتي به شما دست هم نزدم

زن گفت : بله درسته ……. ولي شما هم تمام وسايل لازم رو داريد

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا