بهترین داستان های کوتاه آموزنده را اینجا بخوانید

کامپیوترو روشن میکنی صبر می کنی ویندوز بالا بیاد
یه قلوب از چاییتو میخوری و کلیک می کنی رو مای کامپیوتر
میری تو درایو G… .یه سیگار روشن می کنی .
میری تو مای پیکچر.
یه پک سنگین. دنبال یه فایل قدیمی می گردی.
یه پک سنگین دیگه. پیداش می کنی ، بازش می کنی.
یه پک دیگه.
عکسا رو نگاه می کنی
یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن
میرسی به یه عکس . . .
این عکس یه اشکالی داره.
یه پکــ سنگین . .
نه دو تا پکــ سنگیـــن .
نمی خوای قبول کنی
جای یکی تو زندگیت خالیه
” دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت “
محو عکسی
کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه ، به خودت میای
سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی و کامپوتر رو خاموش می کنی
خودتو پرت میکنی روی تخت و چشاتو می بندی و زیر لب میگی :
عجب تی شرتی بود حیف که گمش کردم

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا