گردآوری بهترین داستان های کوتاه آموزنده

پدری قبل از مرگ به پسرش گفت: این ساعت مچی را از پدرم به ارث بردم و این قدمتی ۲۰۰ساله دارد من آنرا بتو میدهم ولی قبل از آنکه آنرا به تو هدیه بدهم به ساعت فروشی برو و بگو میخواهم آنرا بفروشم و ببین چقدر خریدار است؟

پسر به ساعت فروشی رفت و بازگشت و به پدر گفت: این ساعت را به ۵ دلار میخرید زیرا میگفت قدیمی وبدرد نخور است
پدر گفت : به کافی شاپ برو وباز هم بپرس
پسر رفت و برگشت….
جواب همان ۵ دلار بود چون ساعت قدیمی و بدرد نخور بود
پدر گفت: حالا به موزه برو و باز هم بپرس
پسر به موزه رفت و برگشت و به پدرش گفت: آنها بدلیل قدمت ساعت بمن پیشنهاد ۱میلیون دلار کردند

پدر گفت: من میخواستم تورا آگاه کنم که فقط مکان درست و مناسب، تو را به درستی ارزش میگذارد.
خود را در جای اشتباهی قرار نده ، فقط کسی که ارزش شما را میداند از شما قدردانی میکند.
پس جایی نروید که مناسب شما نباشد.

اشتراک گذاری:
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پیمایش به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x