گردآوری بهترین داستان های کوتاه آموزنده

گویند ساز زنی به قریه ای وارد شد و صدای ساز و دهل شنید علت را جویا شد گفتند خانه خان جشن است

آدرس بگرفت و بدانجا شد ..

محفلی بود خان آراسته و مردمان به پایکوبی مشغول ، ساز زن رخصت خواست تا او هم در سازش بدمد و در شادی سهیم شود چون خان رخصت داد ساز زن نواختن اغازید و خان را خوش آمد و دستور داد تا مباشر پس از اتمام مجلس کیسه گندمی بدو دهد ، این بار ساز زن را خوش امد و با حرارت بیشتری در ساز دمید تا مجلس به سرامد و ساز زن خسته و کوفته به انبار و پیش مباشر شتافت به قصد دریافت کیسه گندم ، به مباشر سلام داد و کیسه گندم را مطالبه کرد ، و مباشر از او دستخط خان را مطالبه کرد !!

ساز زن از این تقاضا برنجید و نزد خان بشد و با گلایه شرح ماجرا بگفت

خان لبخندی زد و گفت : تو ساز زدی و ما خوشمان آمد ، ما هم چیزی گفتیم تا تو خوشت بیاید..
این به آن در !!

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا