یک روز یک معلم پیر ریاضی در کنار خیابان ایستاده بود. یک جوانی با BMW جدید جلوی معلم ترمز کرد و گفت : آقا معلم بفرمایید بالا برسانمتان.
معلم پیر پرسید : شما؟
گفت منم هوشنگ، فلان سال شاگرد شما بودم.
معلم گفت : آهان یادم اومد. ریاضیات که خیلی ضعیف بود، چطوری تونستی همچی تیپ و تاپی به هم بزنی؟
گفت : هیچ چی، یه جنس میخرم ۱۰ تومان، ده درصد میکشم روش میفروشم ۴۰ تومان.
معلم گفت : بازم که غلط حساب کردی؟ ۱۰ درصد بکشی روش میشه ۱۱ تومان !!
گفت : آقا معلم اگر قرار بود درست حساب کنم که الان باید مثل شما منتظر اتوبوس میایستادم.