گردآوری بهترین داستان های کوتاه آموزنده

روزی دانشجویان در محضر استاد دکتر سید علی آزمایش، استاد حقوق جزا و جرم‌شناسی پرسیدند که چرا استاد دانشش را در کتابی گردآوری نمی‌کند؟

استاد چهره درهم کشید که:
من کتاب بنویسم تا شما اعدام کنید و دست بِبُرید و سنگسار کنید؟

متشرعی از استاد پرسید مگر شما حدود و قصاص را قبول ندارید؟
استاد فرمود مگر می‌شود قبول نداشت؟ اتفاقآ من مدافع اجرای حدود و قصاص هستم!
همه در شگفت از پاسخ استاد بودند که کلاس تمام شده را دوباره آغاز کرد. همه سراپا گوش و چشم شدند. استاد طرح پرسشی کرد و به دانشجوی متشرع گفت:
فرض کن در بیابانی بی آب و علف که حتی جاده هم ندارد در حال رانندگی هستی. پس از ساعتی، پلیس جلوی شما را می‌گیرد و به شما می‌گوید چهار تا ورود ممنوع رفته‌اید، پنج چراغ قرمز را رد کرده‌اید، شش تا سبقت غیرِمجاز داشته‌اید. به آن پلیس چه می‌گویید؟
دانشجوی متشرع گفت:
این بلاهت است. در بیابان خیابان کجا بود که من مرتکب این جرایم شوم!

استاد گفت: اگر پلیس به شما بگوید مقرر است در زمانی نامعلوم در آتیه در این بیابان شهری بنا شود که این جاهایی که شما از آن عبور کردید خیابان یک طرفه‌ای قرار است احداث شود و چراغ‌های راهنمایی نصب گردد و الی آخر …

دانشجوی متشرع پوزخندی زد و گفت:
استاد مزاح می‌فرمایید …

استاد فرمود:
“شما مزاح می‌فرمایید! مقدمه‌ی اجرای حدود اسلامی عدالت اسلامی است!
شما نخست عدالت اسلامی را اجرا کنید که همان خیابان کِشی است سپس اجرای حدود کنید که همان جریمه است!
در عدالت اسلامی فقر نیست، بیکاری نیست، فساد نیست، رانت نیست، ستم نیست!
در جامعه‌ای که بیکاری و فساد است و خبری از عدالت نیست، اجرای حدود معنا ندارد و اجرای حدود خودش نقض غرض است و خودش ستم است.
فقر قاتل ایمان است!
شما نخست عدالت را اجرا کنید …..

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا