عبد الرحمن جامی آدم شوخ طبعی بوده است. روزی نیز برای آزمایش خواهرزادهاش هاتفی، بدو میگوید که این قطعه شعر فردوسی را پاسخ گوید:
درختی که تلخ است وی را سرشت ، وگر برنشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام آب ، به بیخ، انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به کار آورد ، همان میوهء تلخ بار آورد
هاتفی گفت:
اگر بیضهء( تخم ) زاغ ظلمت سرشت ، نهی زیر طاووس باغ بهشت
به هنگام آن بیضه پروردنش ، ز انجیر جنت دهی ارزنش
دهی آبش از چشمهء سلسبیل ، بدان بیضه گر دَم دمد جبرئیل
شود عاقبت بیضهء زاغ، زاغ ، برد رنج بیهوده طاووس باغ
جامی به مزاح گفت: نیک گفتهای ولی هر بیت یک بیضه گذاشتهای (بیضه گذاشتن: تخم گذاشتن)