گردآوری بهترین داستان های کوتاه آموزنده

بگیرید “

پس از آن روز بارها آقای معلم را میدیدم که بین مدرسه و ساختمان شلوغ مخابرات در رفت و آمد است و مطمئن بودم امید دارد روزی آقای موسوی را پیدا کند بلکه آن شیشه کمیاب را از طریقی به دست آورد و تا آن روز ترکهای شیشه اتومبیلش طعمی که من چشیدم را در ذائقه اش تکرار خواهد کرد .

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا