بگیرید “
پس از آن روز بارها آقای معلم را میدیدم که بین مدرسه و ساختمان شلوغ مخابرات در رفت و آمد است و مطمئن بودم امید دارد روزی آقای موسوی را پیدا کند بلکه آن شیشه کمیاب را از طریقی به دست آورد و تا آن روز ترکهای شیشه اتومبیلش طعمی که من چشیدم را در ذائقه اش تکرار خواهد کرد .