گردآوری بهترین داستان های کوتاه آموزنده

روزی مردی با دوچرخه از خیابان عبور میکرد

این مرد بسیار فهیم بود و با وجدان و مردم دار..

ناگهان کنترل دوچرخه خود را از دست داد و گوشه فرمان دوچرخه اش به آئینه بغل یک خودرو بنز کشیده شد و خط بسیار ریزی بر آن افتاد .

مرد درستکار قصه ما از دوچرخه پیاده شد اما صاحب بنز را پیدا نکرد .

تصمیم گرفت یادداشت و آدرسی برای وی بگذارد ، پس چنین کرد و پس از گذاشتن یادداشت از آنجا رفت .

وقتی صاحب بنز آمد متوجه یادداشت مرد شد که اینچنین نوشته بود :

ای شخص محترم با کمال خشوع و تواضع از شما عذر خواهی میکنم که خط کوچکی بر آئینه اتومبیل گرانقیمت شما وارد کردم .

بنده خیاطی کوچکی در میدان بخارایی دارم ، جهت پرداخت خسارت و عذر خواهی تشریف بیاورید در خدمتتان هستم البته باید ببخشید چون قلم و کاغذی پیدا نکردم با نوک چاقو برایتان روی کاپوت ماشینتان یاداشت گذاشتم آدرس کامل محل کارم را روی صندوق عقب و تلفن منزل را روی درب سمت چپ …منتظرتان هستم

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا