روزی مردی با دوچرخه از خیابان عبور میکرد
این مرد بسیار فهیم بود و با وجدان و مردم دار..
ناگهان کنترل دوچرخه خود را از دست داد و گوشه فرمان دوچرخه اش به آئینه بغل یک خودرو بنز کشیده شد و خط بسیار ریزی بر آن افتاد .
مرد درستکار قصه ما از دوچرخه پیاده شد اما صاحب بنز را پیدا نکرد .
تصمیم گرفت یادداشت و آدرسی برای وی بگذارد ، پس چنین کرد و پس از گذاشتن یادداشت از آنجا رفت .
وقتی صاحب بنز آمد متوجه یادداشت مرد شد که اینچنین نوشته بود :
ای شخص محترم با کمال خشوع و تواضع از شما عذر خواهی میکنم که خط کوچکی بر آئینه اتومبیل گرانقیمت شما وارد کردم .
بنده خیاطی کوچکی در میدان بخارایی دارم ، جهت پرداخت خسارت و عذر خواهی تشریف بیاورید در خدمتتان هستم البته باید ببخشید چون قلم و کاغذی پیدا نکردم با نوک چاقو برایتان روی کاپوت ماشینتان یاداشت گذاشتم آدرس کامل محل کارم را روی صندوق عقب و تلفن منزل را روی درب سمت چپ …منتظرتان هستم