گردآوری بهترین داستان های کوتاه آموزنده

روزی شخصی به داروخانه رفت و از فروشنده تقاضای بسته ای قرص ویاگرا (تقویت میل جنسی ) کرد

فروشنده قرص را به او داد و درخواست چهار دلار و نیم وجه آنرا کرد
شخص یک پنج دلاری به فروشنده داد
فروشنده پیشنهاد داد باقیمانده پول را چسب زخم بدهد اما شخص گفت باقیمانده را برای خرید بلیط مترو نیاز دارد

پس فروشنده که پول خورد در صندوق نداشت به قصابی آن سوی خیابان اشاره کرد و گفت آن قصابی از دوستان من است نزد او بروید تا باقیمانده شما را پرداخت کند..

شخص نزد قصاب رفت و گفت داروخانه چی گفت ده کیلو گوشت خوک اعلا به من بدهید ، قصاب از پشت شیشه به داروخانه‌چی نگاهی انداخت و او هم به تائید سری تکان داد ..
عصر همان روز قصاب به داروخانه رفت و گفت جهت خرید گوشت باید به بازار برود پس طلب پول را کرد ، داروخانه‌چی گفت حالا مگر نیم دلار چقدر میتواند کارت را راه بندازد ؟!
قصاب با تعجب گفت نیم دلار کجا بود ، طرف ده کیلو گوشت اعلا برد ….
خلاصه دعوا بالا گرفت تا یکی از همسایه ها میانجی گری کرد و گفت هردو مقصرید پس پول پنج کیلو گوشت را به قصاب بده تا هر دو به یک اندازه ضرر کرده باشید.

فردای آن روز شخص دیگری به داروخانه آمد :
-مشتری: سلام آقا ویاگرا دارین؟
+داروخانه‌چی: بله چند بسته بدم؟
-مشتری: یه بسته لطفا
+داروخانه‌چی: بفرمایین
-مشتری: مرسی ، راستی این ویاگراها کیفیتشون چطوره ؟
+داروخانه‌چی : عالیه ، اینارو می‌بینی؟ دیروز یه بابایی اومد بمحض اینکه یه بستشو خرید هم منو گایید هم اون قصاب روبرویی رو ..

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا