نمونه اشعار عبید زاکانی

دلم ز عشق تبرا نمی‌تواند کرد
صبوری از رخ زیبا نمی‌تواند کرد
غم از درون دل من برون نمی‌آید
که ترک مسکن و ماوی نمی‌تواند کرد
بروی خوب مرا دیده روشنست ولی
به هیچ وجه مهیا نمی‌تواند کرد
برفت دوش خیالش ز چشم من چه کند
مقام بر لب دریا نمی‌تواند کرد
به صبر کام توان یافتن ولیک چه سود
چو صبر در دل ما جا نمی‌تواند کرد
عبید گه گهی از بهر مصلحت میگفت
که توبه میکند اما نمی‌تواند کرد

اشتراک گذاری:
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پیمایش به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x