گردآوری بهترین و زیباترین داستان های کوتاه آموزنده

روزی مردی داخل چاله‌ای افتاد و بسیار دردش آمد.
شیخی او را دید و گفت: «حتما گناهی انجام داده‌ای!»
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه‌نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت: «این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند، در واقعیت وجود ندارند.»
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و برای او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که: «خواستن توانستن است.»
یک فرد خوشبین به او گفت: «ممکن بود یکی از پاهات بشکنه!»
سپس فرد بیسوادی از آن جا گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد!

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا