گردآوری بهترین و زیباترین داستان های کوتاه آموزنده

روزی یکی از اشخاص از خود راضی در غیاب ولتر، نویسنده و فیلسوف شهیر فرانسوی، به دیدنش رفته بود. بر خلاف انتظار، دید که وضع اتاق او بسیار درهم و آشفته بوده و گرد و خاک زیادی روی میز تحریرش نشسته است. مرد ازخودراضی از فرط ناراحتی با انگشت خود روی همان میز گردآلود نوشت: «خر» و اتاق را ترک کرد.
فردای آن روز تصادفاً ولتر را در خیابان دید و گفت: «دیروز خدمت رسیدم تشریف نداشتید.»
ولتر با نگاهی به او گفت: «بله، کارت ویزیت شما را روی میز تحریر دیدم!»

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا