یازدهم اردیبهشت سال 1275 خورشیدی (مطابق با هفدهم ذیالقعده 1313 قمری)، روزی خونین در تاریخ ایران رقم خورد. در این روز، ناصرالدین شاه قاجار، پس از نزدیک به نیم قرن سلطنت، در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری، با گلولههای میرزا رضا کرمانی، یکی از پیروان سید جمالالدین اسدآبادی، به قتل رسید. این واقعه نه تنها پایان دوران پادشاهی یکی از طولانیترین حکمرانان قاجار را رقم زد، بلکه زمینهساز تحولات عمیقی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران گردید.

یازدهم اردیبهشت سال 1275 خورشیدی (مطابق با هفدهم ذیالقعده 1313 قمری)، روزی خونین در تاریخ ایران رقم خورد. در این روز، ناصرالدین شاه قاجار، پس از نزدیک به نیم قرن سلطنت، در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری، با گلولههای میرزا رضا کرمانی، یکی از پیروان سید جمالالدین اسدآبادی، به قتل رسید. این واقعه نه تنها پایان دوران پادشاهی یکی از طولانیترین حکمرانان قاجار را رقم زد، بلکه زمینهساز تحولات عمیقی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران گردید.
ناصرالدین شاه، چهارمین پادشاه سلسله قاجار، در دورانی پر فراز و نشیب بر ایران حکومت کرد. سلطنت او شاهد تحولات مهمی همچون آشنایی ایران با مظاهر تمدن غرب، تاسیس دارالفنون، انتشار روزنامهها و گسترش تلگراف بود. با این حال، در کنار این پیشرفتها، انتقادات گستردهای نیز به شیوه حکمرانی او، اعطای امتیازات پرسود به بیگانگان، افزایش نفوذ قدرتهای خارجی و سرکوب مخالفان وجود داشت.

در اواخر دوران سلطنت ناصرالدین شاه، نارضایتیهای عمومی به اوج خود رسیده بود. فشارهای اقتصادی، استبداد سیاسی و ناتوانی حکومت در پاسخگویی به مطالبات مردم، زمینههای شکلگیری جنبشهای اعتراضی را فراهم آورده بود. در این میان، شخصیتهایی همچون سید جمالالدین اسدآبادی با سخنان آتشین خود، مردم را به مبارزه با استبداد و فساد دعوت میکردند.
میرزا رضا کرمانی، یکی از مریدان و پیروان پرشور سید جمالالدین بود. او که خود نیز از ظلم و بیعدالتیهای حاکم بر جامعه رنج دیده بود، به این باور رسیده بود که برای اصلاح امور، باید ریشه فساد را از بین برد. او ناصرالدین شاه را مسبب اصلی نابسامانیهای کشور میدانست و تصمیم به قتل او گرفت.

در روز یازدهم اردیبهشت 1275، ناصرالدین شاه برای زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری رفت. میرزا رضا کرمانی که از مدتها قبل در کمین او بود، با استفاده از یک تپانچه، سه گلوله به سوی شاه شلیک کرد و او را از پای درآورد. این اقدام، سکوتی مرگبار را در حرم حاکم کرد و به سرعت خبر آن در سراسر تهران و سپس ایران پیچید.
قتل ناصرالدین شاه، اگرچه اقدامی فردی بود، اما بازتابدهنده خشم و نارضایتی عمیق مردم از وضعیت موجود بود. بسیاری از مردم، این واقعه را نه صرفاً یک جنایت، بلکه مجازاتی الهی برای شاه مستبد میدانستند. با مرگ ناصرالدین شاه، دوران پنجاه ساله سلطنت او به پایان رسید و پسرش، مظفرالدین شاه، بر تخت سلطنت نشست.
قتل ناصرالدین شاه، به مثابه جرقهای بود که آتش جنبشهای اعتراضی را شعلهورتر ساخت. ضعف و بیکفایتی مظفرالدین شاه و ادامه سیاستهای ناکارآمد دوران پدرش، نارضایتیها را تشدید کرد و در نهایت به وقوع انقلاب مشروطه در سال 1285 شمسی منجر شد. بدین ترتیب، گلولههای میرزا رضا کرمانی نه تنها به زندگی ناصرالدین شاه پایان داد، بلکه سرآغاز تحولات بنیادینی در تاریخ معاصر ایران گردید و راه را برای استقرار نظام مشروطه هموار ساخت.

میرزا رضا کرمانی پس از دستگیری، محاکمه و در نهایت به دار آویخته شد. اما اقدام او، فارغ از درستی یا نادرستی آن از منظر فردی، به عنوان نمادی از مبارزه با استبداد و ظلم در حافظه تاریخی ایرانیان باقی ماند. یازدهم اردیبهشت، یادآور پایانی خونین بر یک دوران و طلیعهای بر فصلی نو در تاریخ پر فراز و نشیب ایران است.