نمونه اشعار زیبا از هوشنگ ابتهاج

 ای عشق مشو در خط خلق ندانندت
 تو حرف معمایی خواندن نتوانندت
بیگانه گرت خواند چون خویشتنت داند
 خوش باش و کرامت دان کز خویش برانندت
درد تو سرشت توست درمان ز که خواهی جست
تو دام خودی ای دل تا چون برهانندت
از بزم سیه دستان هرگز قدحی مستان
 زهر است اگر آبی در کام چکانندت
 در گردنت از هر سو پیچیده غمی گیسو
تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت
 تو آب گوارایی جوشیده ز خارایی
ای چشمه مکن تلخی ور زهر چشانندت
یک عمر غمت خوردم تا در برت آوردم
 گر جان بدهند ای غم از من نستانندت
 گر دست بیفشانند بر سایه ، نمی دانند
 جان تو که ارزانی گر جان بفشانندت
 چون مشک پرکنده عالم ز تو کنده
 گر نافه نهان داری از بوی بدانندت

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا