- جهانی زیر دندان تبر مُرد-ابوالقاسم کریمیجهانی زیر دندان تبر مُردپرنده رفت و پیچک بر زمین… خواندن بیشتر: جهانی زیر دندان تبر مُرد-ابوالقاسم کریمی
- تبر آمد مرا بی همزبان کرد-ابوالقاسم کریمیتبر آمد مرا بی همزبان کرددلم را فرش پای دشمنان… خواندن بیشتر: تبر آمد مرا بی همزبان کرد-ابوالقاسم کریمی
- لباسی بر تن جنگل چرا نیست-ابوالقاسم کریمیلباسی بر تن جنگل چرا نیستزمستان را مگر یک جو… خواندن بیشتر: لباسی بر تن جنگل چرا نیست-ابوالقاسم کریمی
- شهر تاریک تر از آن بود-ابوالقاسم کریمیشهر تاریک تر از آن بودکه چراغی پیدا کنممن شمعی… خواندن بیشتر: شهر تاریک تر از آن بود-ابوالقاسم کریمی
- خنده های مرگ-ابوالقاسم کریمیخنده های مرگشهری را آواره کردمن اماهیچ نمی خاستمجز آزادی.… خواندن بیشتر: خنده های مرگ-ابوالقاسم کریمی
- اندکی نان برای زنده ماندن-ابوالقاسم کریمیاندکی نان برای زنده ماندناندکی عقل برای اندیشیدنقلبی برای عاشق… خواندن بیشتر: اندکی نان برای زنده ماندن-ابوالقاسم کریمی
- هوا چرکین زمین بیمار و غمگین-ابوالقاسم کریمیهوا چرکین زمین بیمار و غمگینعطش روییده بر آغوش دلفیننشسته… خواندن بیشتر: هوا چرکین زمین بیمار و غمگین-ابوالقاسم کریمی
- تبر بر قلب گل خنجر زد و رفت-ابوالقاسم کریمیتبر بر قلب گل خنجر زد و رفتخدا از روح… خواندن بیشتر: تبر بر قلب گل خنجر زد و رفت-ابوالقاسم کریمی
- هوا چرکین زمین بیمار و دلخون-ابوالقاسم کریمیهوا چرکین زمین بیمار و دلخونعطش روییده بر آغوش کارونجنون… خواندن بیشتر: هوا چرکین زمین بیمار و دلخون-ابوالقاسم کریمی
- نه باران فکر آن قفل و کلیده-ابوالقاسم کریمینه باران فکر آن قفل و کلیدهنه بیداری به چشم… خواندن بیشتر: نه باران فکر آن قفل و کلیده-ابوالقاسم کریمی
- درخت تشنه در مُشت تبر سوخت-ابوالقاسم کریمیدرخت تشنه در مُشت تبر سوختپرنده رفت و گل بی… خواندن بیشتر: درخت تشنه در مُشت تبر سوخت-ابوالقاسم کریمی
- درون جنگلی تنها و دلگیر-ابوالقاسم کریمیدرون جنگلی تنها و دلگیرکنار برکه ای در حال تبخیرشبیه… خواندن بیشتر: درون جنگلی تنها و دلگیر-ابوالقاسم کریمی
- اگرچه خون رگهای جهانند-ابوالقاسم کریمیاگرچه خون رگهای جهانندگرفتار گناه جاهلانندصدای پای باران آمد امادرختان… خواندن بیشتر: اگرچه خون رگهای جهانند-ابوالقاسم کریمی
- چرا در مشت تنهایی اسیرند-ابوالقاسم کریمیچرا در مشت تنهایی اسیرندچرا افسرده حال و گوشه گیرندگمانم… خواندن بیشتر: چرا در مشت تنهایی اسیرند-ابوالقاسم کریمی
- بهار آمد، ولی تنها و خسته-ابوالقاسم کریمیبهار آمد، ولی تنها و خستهغمی، لبخند جنگل را شکستهبه… خواندن بیشتر: بهار آمد، ولی تنها و خسته-ابوالقاسم کریمی
- گلی، در معبدی یک روز رویید-ابوالقاسم کریمیگلی، در معبدی یک روز روییدکسی زیبایی گل را نفهمیداو… خواندن بیشتر: گلی، در معبدی یک روز رویید-ابوالقاسم کریمی
- بهار خسته از شهر ریا رفت-ابوالقاسم کریمیبهار خسته از شهر ریا رفتسلام از غنچه لب های… خواندن بیشتر: بهار خسته از شهر ریا رفت-ابوالقاسم کریمی
- بهار آمد ولی گل را چه سود است-ابوالقاسم کریمیبهار آمد ولی گل را چه سود استسراپای تن باران… خواندن بیشتر: بهار آمد ولی گل را چه سود است-ابوالقاسم کریمی
- بیابان آمد و دریاچه پژمرد-ابوالقاسم کریمیبیابان آمد و دریاچه پژمردنفس در دود ماشین ها ترک… خواندن بیشتر: بیابان آمد و دریاچه پژمرد-ابوالقاسم کریمی
- شبیه کشتی از هم گسسته-ابوالقاسم کریمیشبیه کشتی از هم گسستهقطار زندگی درهم شکستهغروب زخمی شهر… خواندن بیشتر: شبیه کشتی از هم گسسته-ابوالقاسم کریمی